آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…... یادت باشد دلت که شکست،سرت را بالا بگیری… تلافی نکن،فریاد نزن،شرمگین نباش
دل شکسته،گوشه هایش تیز است
مبادا دل و دست آدمی که روزی
دلدارت بود،زخمی کنی به کین
مبادا که فراموش کنی،روزی شادیش آرزویت بود
صبور باش و ساکت….
نظرات شما عزیزان: marzie
ساعت0:50---10 آذر 1392
خیلی ناز بودقربوووووووووووووووووووونت
مرسی پاسخ:nazare lotfetoone ندا2
ساعت16:19---2 مهر 1392
چنان تشنه ی بودن توام که شنیدن هرلحظه
صدای توهم سیرابم نمیکنه!! نمیتونم به کلمه ای پناه ببرم برای این همه آشفتگی!!!من مجنون قصه های شبونه ام... اونجاکه یکی بودبه یکی نبودمیرسه... منوفریادکن... ندا2
ساعت16:14---2 مهر 1392
گاهی وقتهادلم میخواهدبگویم:من رفتم,,
باهات قهرم,,دیگه تموم!!دیگه دوستت ندارم... وچقدردلم میخواهدبشنوم:کجابچه لوس؟! غلط میکنی که میری...مگه دستت خودته؟؟ رفتن به این راحتی نیست!! اما...نمیدانم چه حکمتیست که آدمی همیشه اینجوروقتهامیشنود:به جهنم...!!! پاسخ:ممنون از متن هاي قشنگت
عنتی!
این همه استخون تو بدنم بود.. چرا زدی دلمو شکستی...؟! farzane
ساعت1:34---9 شهريور 1392
سلام داداش مصطفای گلم
چطوری؟چه خبر از تعطیلات؟مثل قدیما زیاد نیستی؟ هنوزم مطالبت خشگلن،و خصوصا عکسا.. پاسخ:سلام عزيزم ببخشيد مطلب كم مي زارم ممنون از اين همه لطفت
سلام..وب قشنگی داری..مرسی از کامنتت..
|