آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…...
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم وبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد. وچند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم… فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو..
دلـــــــــم آغــــــــــوش ميخواهـــــد كــــه نـــه زن باشد نـــه مرد!!! خـــــــــــــدايـــــــا زمــــين نميآيــــــــــي؟
![]() من خیره نشسته ام ... من خیره نشسته ام به نام تو... من اینجا آتش گرفته ام و تو خیره به غبارهای بلند شده از خاکسترم خیره شده ای.. سکوت کرده ای.. با خودت می گویی: خیالی نیست.. می سوزد و می رود و .. نمی دانی چه دردی دارد این سوختن.. نمی دانی.. و باز هم نمی دانی.. نمی دانی که همه را بیرون کرده ام جز تو.. فقط تو مانده ای.. . دیرم شده اما باز چشم به راه تو مانده ام.. چشم به جاده سفید و.. می دانم که نمی شود این دم رفتن دوباره ببینمت.. خسته ام .. و تو اندازه این خستگی ها را نمیدانی...
![]() خیال کن روزگارم......رو به راهه...! خیال کن رفتی و دلم نمرده...! خیال کن مهربون بودی وقلبم... کنار تو ازت زخمی نخورده...! خیال کن هیچی بین ما نبوده.. خیال کن خیلی ساده داری میری... خیال کن بی خیاله بی خیالم...! شاید اینجوری....ارامش بگیری... گذشتی از من و ساکت نشستم... گذشتی از من و دیدی که خستم... تو یادت رفته که توی چه حالی... کنارت بودم و زخمات و بستم....!
![]() رسیده ام به حس برگی که می داند، باد از هر طرف که بیاید ، سرانجامش افتادن است....
![]() بـا چشـم هـاى پر از اشـک کــجایى که ببـینـى چه به روزم اومـده....
هیـچ وقـت نذاشتـم تنهـا بمـونـى اما چــرا ؟؟؟؟ جـواب اون همـه محـبت فقـط یک مـشت خـاک و خاطـره شـده.... به خـدا گفتـه بـودم بدون تو نفـس کشیـدن هم برام سختـه نمى دونم شاید خدا باورش نشد.... اما الان دارم نفس مى کشـم چون خدا دعـاتو مسـتجاب کـرد تو را بیشـتر از من دوست داشـت تو نمى دونى با دعایـى که کـردى چه به روزم آوردى... آخه تنهـایى هم شد زندگـى بدون تـو .. آخ اگه بدونـى چقدر سـخته... تو رفتـى اما سهـم من تنهـایى شــد .... هنـوز بعد این همه وقت باورم نـشده .... امروز هم به یاد تو تنهـاى تنها بودم همه رفـتن اما من مونـدم ... موندم تا با خاطـراتـت تنهـا باشم یاد روزهـاى قبل بودم که کـنارم بودى ... امروز خیلى برام سـخت بود ... اومـدم بازم برات درد دل کـردم مى دونم همیشه دوست داشتى من شاد باشم اما بـدون تو هــرگز نمى تونـم شاد باشم .. شـادى تو منو شاد مى کـرد وجود تو بود که منـو امیـدوار به زندگى مى کـرد اما الان بـدون تو هر روز ســختر از روز گذشـته مى گــذره.... پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:چشم های پر از اشک, :: 16:25 :: نويسنده : mostafa
آدم دوس داره گاهی غرق شه
سلامتیه اونایی که انقد خستن که نمیتونن خیانت کنن.... و انقد تنهان که نمی تونن دوباره عاشق شن.....
یعقوب نیستم میـــــدانی تنـــــــهایی کجایش درد دارد؟ من تمام راه را نبودنت را از روی خط ایرانسلم می فهمم که مدت هاست نیازی به شارژ مجدد ندارد!!! پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:شارژ ایرانسل, :: 16:20 :: نويسنده : mostafa
به تو عادت کرده بودم پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:به تو عادت کرده بودم, :: 16:4 :: نويسنده : mostafa
میگفتند باران که می بارد بوی خاک بلند میشود... صدایت درگوشم زمزمه می شود
توىِ "زندگــ ــ ــ ــيت" جــزءِ اون دسته از اَفـــ ـــرادى باش که : اگه يکي از پُشت چشماتو گرفت ، فقط يه نفر تو ذهـــنت بياد ، نه چند نفر !
اتل متل توتوله
این پسره سوسوله موهاش همیشه سیخه نگاش همیشه میخه چت میکنه همیشه بی مخ زدن؟نمیشه پول از خودش نداره باباش رو قال میذاره دی اند جیشو میپوشه میشینه بعد یه گوشه زنگ میزنه به دافش میبنده هی به نافش که من دوست میدارم تاج سرم میذارم صورت رو کردی میک آپ بیا بریم کافی شاپ تو کافی شاپ،می خنده همش خالی میبنده بهم میگن خدایی! چقدر بابا بلائی! همه رو من حریفم میذارم توی کیفم هزارتا داف فدامن منتظر یه نامن ولی تویی نگارم برات برنامه دارم اگه مشکل نداری میام به خواستگاری!
میروم بغض خواهی کرد اشکها خواهی ریخت غصهها خواهی خورد نفرینم خواهی کرد دوست ترم خواهی داشت یک شب فراموشم میکنی فردایش به یادت خواهم آمد عاشق تر خواهی شد امید خواهی داشت چشم به راه خواهی بود و یک روز یک روزِ خیلی بد رفتنم را ، برایِ همیشه ، باور خواهی کرد ناامید خواهی شد و من برایت چیزی خواهم شد مثلِ یک خاطر ه ی دور تلخ و شیرین ولی دور … خیلی دور و من در تمام این مدت غصهها خواهم خورد اشکها خواهم ریخت خودم را نفرین خواهم کرد تمام لحظهها به یادت خواهم بود و امید خواهم داشت به پایداریِ عشق و رفتن را چیزی جز عاشق ماندن نخواهم دانست نخواهی فهمید درکم نخواهی کرد صحبت از عاشق بودن نیست … صحبت از عاشق ماندن است
می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم برای خوشبخت شدنت خدا خدا خدا کنم امشب می خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم اگه نگاهم نکنی ناز نگاتو بکشم می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری یه موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه فکر نکنی اگه بری زندگی کمرنگ نمیشه اگه بری شبا چشام یه لحظه هم خواب ندارن آسمونای آرزو یه قطره مهتاب ندارن راستی دلت میآد بری بدون من بری سفر بعدش فراموشم کنی برات بشم یه رهگذر اصلا بگو که دوست داری اینجور دوست داشته باشم اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا کاشته باشم حتی اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه چهره تو یادم می آد وقتی که بارون می زنه ای کاش منم تو آسمون یه مرغ دریایی بودم شاید دوسم داشتی اگه آهوی صحرایی بودم ای کاش بدونی چشمات و به صد تا دنیا نمی دم یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم به آرزوهام می رسم اگر که تو پیشم باشی اونوقت خوشبخت میشم مثل فرشته ها تو نقاشی تا وقتی اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه نگام کن و برام بگو بگوی می ری یا می مونی بگو دوسم داری یا نه مرگ گلهای شمعدونی نامه داره تموم میشه مثل تموم نامه ها اما تو مثل آسمون عاشقی و بی انتها
گاهــی حجــم ِ دلــــتنـگی هایــم
* اگر از بچگی به جای سیگار بهمون می گفتن "مسواک" ضرر داره، الان هیچ کس دندون چه باحالهههههههههههه
جمعه 12 آبان 1391برچسب:خیلی باحاله, :: 8:4 :: نويسنده : mostafa
![]() ![]() |